روزگاری اینجا ایمن گاه منو تنهاییام بود ولی

یهو همه فهمیدن و شناختن اینجارو حتی به اینجا هم رحم نکردند و

با پرویی تمام وارد شدن و ریز به ریز مطالبشو خوندن حتی باعث شدن ۳ بار ارشیو پاک کنم

ولی الان میخوام حتی شده یه وبلاگ برای خودم داشته باشم

زیادی دارن به حریم خصوصیم تجاوز میکنن

واسه همین میرم از اینجا

خدافظ

 

 

می گن اگه دستتو مشت کنی

میشه اندازه ی قلب  دستمو مشت کردن اندازه ی یک سیب قرمز متوسط شده

ولی داخلش قده یه دریا غم جمع شده

پ.ن: بدبختی اینه که باید بخندی همش ولی دیگه این قدرتم نداری

ادما خیلی عجیبن خیلی

یکی با یک فکر خودشو ذلیل می کنه  یکی دیگه به اوج می رسه

شاید اصل فکر یکی باشه ها ولی؟؟؟!!!!!

یه شبی یه نفری تو یه خاکی تو اتاقش به این فکر میکنه که چطوری میشه خودکشی کنه تونم بدونه درد و بدون بازگشت

تو این زمان ۳ تفر راه می ذارن جلو پاش

۱)بهش می گه که چطوری خودشو بکشه

۲)دلیل می خواد ازش خیلی منطقی که چرا خودکشی؟؟

۳)به خاطر کسی که دوست داری نکن

اگه اون ادم خود خواه بود اولی و انتخاب میکرد

اگه منطقی بود دومی که شاید پشیمونم می شد

واگه عاشق بود وا سه خودشو دیگران ارزش قائل بود با تمامه سختی های زندگی کنار مادو به زندگیش ادامه می ده

پ.ن:تو فکر می کنی جزوه کدوم دسته ای؟ و کدوم راه و اتنخاب می کردی؟؟؟ خوب فکر کن شاید از جوابش به خودت تعجب کنی

 

 

 

زندگیت به ادما پیوند خورده

اگه یه قلب از سنگ داشته باشی راحتی

وگرنه واسه خودکشی ام هم نمی تونی به خاطر اونا تصمیم بگیری

پ.ن:می خوام همه چیزو ول کنم برم

از خودم شگفت زده می شم

یه شب مثل دیشب سگ بودم حالا دارم غش غش می خندم

البته ابنو مدیونه یه نفرم

پ.ن:جدیدا از چت خیلی بدم میاد ادم راحت حالتشو اون پشت قایم میکنه

پ.ن:

همیشه منتظر بودم ۲۰ سالمشه ببینم چه قد تغییر میکنم.و اینکه کلی هم بزرگ میشم

فردا میشه دعا کنید واسم یکم تغییر کنه (زندگیم)

 

خانمی و نجابت و حیا بیش از حد = ملت فکر کنن تو خری

هی تو بروی خودت نیار هی تو بگو عیب نداره حتما جدیدا سرش خورده به دیوار هی تو لا پوشنی کن

ملت هم فکر کنن تو اصلا از ۷ دولت ازادی اصلا نمی فهمی

یه جورای خری

پ.ن: اقا جان یکی هیچ راه کاری سراغ نداره ما این دم و گوش مخفی کنیم؟؟؟؟؟؟

پ.ن۲: دانشگاه رفتن انگیزه می خواد وقتی نداری چه باید بکنی؟ها؟ تو بوگو‌:ی؟؟

پ.ن۳:چرا هر چی می خوام از این جا برم یکی منو هل می ده دوباره اینجا؟؟؟؟؟

 

پ.ن۵:استاد عقده ای از ۲۵ شهریور اومده کلاس فردا جلسه ۳ امتحان گذاشته هیچ کسم جزوه کامل نداره مرتیکه الاغ دکمه قابلمه ای

پ.ن۶: عرضی دیگه ندارم

 

کشاورزی رشته ای مه باید فیلسوفا بخوننش مخصوصا باغبانی اش

باید یه درختو پیوند بزنی

پیوندکت باید عالی باشه بدون هیچ مشکلی

پایه باید محکمو استوار باشه

همه اینا که گرفت و یک رشد کرد احتیاج به قیم دارن تا خوب رشد کنن

ولی واسه قیم بستن فقط یک شاخه باید باشه بهش  فقط یه شاخه

فقط یه شاخه

 

منظورم روشنه یا روشن تر بگم؟

پ.ن:این که متوجه نشدن به فرستنده ربط نداره مشکل گیرنده است

می دونی این که من بر گشتم دلیلش فقط یه حس بود یه حس

هجوم کلمه ها به مغزم باعث شد من بر گردم

نه

من عاشق این جام

۴ سال بهاش زندگی کردم درسته یه وقتی می افتد این گوشه و خاک می خورد

۲ بار خونه تکونی شد و ارشیوش پاک ولی

من این جا دوست دارم

مهم نیست کسی اینجا رو نخونه مهم اینه که این هست و وجود داره

مهم اینه که من هستم می نوسیم پس وحود دارم

وقتی من هستم دوستام هستن

وقتی من هستم پس کسی هم هست که بیاد اینجا

مهم اینه که زندگی هست

خدایا شکرت

پ.ن:ادم بر گرده چرت و پرت بنویسه همه نشانه ی اینه که امتحانا نزدیکه و من دوباره ..... خواهم زد

دیگه نوشتنم ارضام نمی کنه

به آخر خط رسیدم

خدافظ

صدای ضبط بلند

هوای اتاق سنگین

موبایلم زنگ می خوره

مامان داد می زنه صدام میزنه

,heaven, heaven

زنگ در از بس حیغ زده صداش گرفته

پاهام سست شده

یارای تکون خوردن ندارن

خدایا من این دخترو تو آیینه نمی شناسم

من نمیشناسم

نمی شناسم

نمیشناسم

شگفتـــــــا
وقتی کـــــه بــــود ، نمــــی دیدم
وقتی می خــــوانــــد ، نمی شــنـــــیــــدم
وقــــتــــی دیــــــدم ... کـــه نــــــبــــــود
وقتی شنــــــــیـــدم ....که نــخــــوانـــــــد

امروز ۲ ساله که فرشته ها به خاطر اومدن یه فرشته جشن گرفتن

۲ساله که ما به خاطر از دست دادن یه فرشته عزا داریم

دومین سالگرد فوت باباست امروز

خدا بیامرزدت با بایی خیلی دوست دارم

یه پیشی کوچو لو اینجاست

که از خجالت نمی تونه

میو میو کنه

 

غروب شد بیا ؛ غروب شد بیا

بیا و خانه ی دلم را رو شن کن بیا که که دریچه های قلبم دوریت را احساس میکنند و نیاز مند تو  اند.

بیا

که دستانم نیاز مند ان هستند که در اغوش گرم دستان تو قرار بگیرند؛

بیا ؛بیا

که تک چراغ وجودم با حضور تو رو شن می ماند و پر نور می شود

هان با توام ؛با تو ای بهترین جلوه ی خداداد با تو

گوش کن

به صدایم گوش کن

به صدای که نه تنها از حنجره ام بلکه از تک تک سلول های بدنم می اید

گوش کن

که چگونه صدایت می زنند و تو را می خوانند امید فردا ها ی من

بهترینم

بیا تا با تو بگویم

با تو از دلتنگی هایم از لحظه های سرد بی تو بودن بگویم

بگویم که چگونه لحظه لحظه ی این تنهایی مرگ بار را سپری کردم

بیا ؛بیا

که حضورت ارامش بخش وجودم است بیا

روز ها به انتظارت می نشینم تا که صدای قلبم نوید امدنت را به من بدهند

آفتاب گردون

 

 

با تو ام ای نور ؛ای منشور

ای تکان های دل ؛ای ارامش ساحل

هر چه هستی باش اما کاش....

نه جز اینم ارزوی نیست

هر چه هستی باش

اما باش!!!

 

ما در جوانی عاشق هم میشیم

هر روزم واسه هم خطر ناک تر

ما عاشق نیستیم

معتاد به همیم

قسمتی از فیلم حکم

خر حیوان زیبا و خوبی است

پ.ن:بی خود نیست به راحتی خر میشم:ی

خیابونا خوشگل  شدن

مغازه ها قرمز

سرتو بچرخونی قلب میبینی و بسته های شکلات

همه تو مغازه ها دارن به دنبال چیزی واسه کسی که دوسش دارن می گردن

تا ثابت کنن که دوسش دارن

تا بگن آره عزیزم من به یادت بودم

البته انگیزه ها با هم فرق میکنه

(من مثبت دیدم )

با هر کی حرف بزنی حرف حرفه والنتاینه

۲روز دیگه همه سایتا و وبلاگم می نویسن در موردش

به نظرم روز ه خوبی چون حداقل واسه ۱روز در سال همه به یاده همن

تا حالا فکرشو کردی چه خوب می شد که هر روز والنتاین بود؟

؟

پیشا پیش تبریک به همه

پ.ن:کمی تا قسمتی خیلی زیاد چرت بود می دونم خودم

از ادمای فضول متنفرم

بازم این جوری اپ شد شرمنده

هر وقت دارم اتاقمو تمیز میکنم

همانند آلیسم در سرزمین عجایب



*ضمنا فلان فلان این نگارنده پدرسگ که در تمام طول ترم و حتی این 4-5 روز اخیر درس و کتاب و دانشکده رو به کفش چپش حساب کرده و حالا شب قبل از امتحان وسط حدود 300 صفحه کتاب و جزوه که نهایتا 30 صفحشو خونده و حتی از موضوع کلی بقیه بی اطلاعه نشسته توی سرش می زنه!
** خدایا غلط کردم! این ترم رو یه جوری به خیر بگذرون قول شرف می دم که ترم بعد از اول عین آدم درس بخونم!

پ.ن: بد جوری به این درد دچار شدم 

خدایا توبه

 

داره از خودم بدم میاد

از این همه ملاحظه کاری که میکنم

انقد که همه فکر میکنن من متوجه نمیشن

انقد که خیلی راحت واسم خالی میبندن و فکر میکنن من واقعا خرم

چی کار کنم ؟

چه جوری بهتون بگم که  این گوشای مخملی بیرون زده مصنوعی ست

اره با توام با تو

با تو که فکر میکین منو از خودم بیشترو بهتر می شناسی

اینو بدون منو  اصلا نمیشناسی

من من یه موجوده مرموز نیستم

کافی قفط دیدتو وسیع کنی چشماتو وا کنیو منه حقیقی منو بشناسی  نه بلکه ببینی

می دونی متنفرم از این حس مسخره

میدونی چه حسی؟ این حسی که جدیا به خاطر کارای تو حرفای تو تو من ایجاد شده البته قبلا این حسه بود ولی نمی ذاشتم خیلی پیدا بشه ولی الان جدیا دیگه حالمو بد میکنه خیلی

تقصیر تو نی

مقصر خودمم !خودم مقصرم خوده خودم . از اینکه همه احساسمو پشت یه لبخند مسخره که بعضی اوقات دلم می خواد بزنم تودهنم بگم الکی نخند پنهون می کنم حرصم میگیره!

میدونی چی بیشتر حرصمو در میاره؟

این همه ادعادت !این همه تقلیدت از من از کسای دیگه ! این همه اعتماد به نفست

نمی خوام از خودم تعریف کنم

ولی همه می دونن منو تو قابل قیاس نیستیم از هیچ نظر ولی من نمی دونم تو چرا نمی خوای خودت اینو قبول کنی هی منو با خودت مقایسه میکنی !و حتی بعضی اوقات منو پایین تر از خودت هم میشماری

اشکال نداره

ادامه بده ادامه  تو این راهی که داری میری برو

منم تو مسیر خودم هستم تغییر نمیکنم مطمئن باش اصلا تغییر نمیکنم

تو باز هم اون دم و گوش مخملی منو اون لبخند مسخره منو که با دیدتو اصلا مسخره نیست رو میبینی

فقط به ته صدای من وقتی داری واسم خالی میبندی دقت کن

به چشمام دقت کن

خودت همه چیزو میگیری

پ.ن: این نوشته و نوشته های دیگه مخا طب خاصی نداره ولی تو می تونی به خودت بگیری (این تو می تونی یه موجود فضایی تو کره ی مریخ باشه پس بازم مو جو دیت نداره ولی تو به خودت بگیر)

پ.ن:نمی دونم این چیه که جدیدا تو همه میمیره و از نوشتن بازشون میداره

 

 

آرزوهای دیروز

                            امیدهای امروزند

ارزوهای امروز

                             امید های فردا

تلاش کنیم آرزوهای انتخاب کنیم که امیدهایمان را نا امید نکنیم

                                      خاتون

هنگامی که دست روزگار سنگین
و شب
بی‏آواز است
زمان عشق ورزیدن و اعتماد است
و چه سبک است دست روزگار
و چه پر آواز است شب
هنگامی که آدمی عشق می‏ورزد
و به همگان اعتماد دارد

پ.ن: اگر واقعا قابل اعتماد باشن

اعتماد تو این زمونه واژه ی غریبی شده

که فقط باید تو پسدو های

خونه دنبالش بگردیم

ادعای روشنفکریتون چشم همه رو کور می کنه؟

ولی وقتی پای عمل میرسید

هنوز هم  سنت ها گردنتون  گرفته

پ.ن:خسته ام خیلی