آرزوهای دیروز

                            امیدهای امروزند

ارزوهای امروز

                             امید های فردا

تلاش کنیم آرزوهای انتخاب کنیم که امیدهایمان را نا امید نکنیم

                                      خاتون

هنگامی که دست روزگار سنگین
و شب
بی‏آواز است
زمان عشق ورزیدن و اعتماد است
و چه سبک است دست روزگار
و چه پر آواز است شب
هنگامی که آدمی عشق می‏ورزد
و به همگان اعتماد دارد

پ.ن: اگر واقعا قابل اعتماد باشن

اعتماد تو این زمونه واژه ی غریبی شده

که فقط باید تو پسدو های

خونه دنبالش بگردیم

ادعای روشنفکریتون چشم همه رو کور می کنه؟

ولی وقتی پای عمل میرسید

هنوز هم  سنت ها گردنتون  گرفته

پ.ن:خسته ام خیلی

ای نگاهت نخی از مخمل واز ابریشم   چند وقتی است که هر شب به تو می اندیشم

 به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور   به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور

 به تبسم به تکلم به دل آرایی تو     به خموشی به تماشا به شکوفایی تو

*************

 شبهی چند شبی آفت جانم شده است      اول اسم کسی ورد زبانم شده است

 در من انگار کسی در پی افکار من است       یک نفر مثل خودم تشنه دیدار من است

 یک نفر ساده چنان ساده که    ازسادگی اش می توان یک شبه پی برد به دلدادگی اش

باز هم امدی تو بر سر راهم

ای عشق میکنی دوباره گمراهم

دردا من جوانیو به سر کردم

تنها از دیار خود سفر کردم

دیریست قلبه من از عاشقی سیر است

خسته از صدای زنجیر است

....

دریا اولین عشق منو بردی

پ.ن: دریا خیلی بدی

می خواستی بهم کادو بدی

۱ ساعت واسم فلسفه رنگا رو گفتی

قرمز =عشق

ابی=ارامش

زرد=تنفر

....

بعدش بهم یه قلب زرد دادی گفتی عزیزم تقدیم با عشق

دیگه افراد تو زندگیم تکراری شدن

درسته همشونو دوست دارم ولی

 

شاید خودم تکراری شدم

نمی دونم

کاش می شد با یه حمام رفتن همه ی حس های بدو از خودت پاک کنی

کاش می شد

یه فرد جدید تو زندگیت پیدا بشه

فرقی نداره

زن مرد پسر دختر

فقط جدید باشه و با حال از اونای که بشینی بغلش دلت نیاد حتی واسه چای ریختن پاشی

از اونای که غمو غصه هاش یادش نیاد تا تو رو دید

از اونای که هم پای تو بخونه برقصه بدوه راه بره جیغ بکشه

از اونای که امروز فقط باید تو خواب دیدش

پ.ن: کسی سراغ نداره

ازت متنفرم دکتر

بوفه دانشگاه رو  که جایی دنج و دوست داشتنی واسه دو در کردن کلاسا  بود  بستن

سرویس ها جدا شدند

و امروز

خبری جدید لرزه بر انداممان انداخت

کلاس ها نیز جدا

 

پ.ن:شاید مسبب بشن اولین   اعتصاب عمرم رو تجربه کنم

قیافه این روزای من----->

تو بازی حکم روزگار

من روزگارو شکست دادم

پ.ن:به افتخار این موفقیت هیپ هیپ هورا ۳بار لطفا

دیشب عزرائیل با هام تماس گرفت

گفت بهت بگم وقته رفتنه

پ.ن:می خوای خودم جای عزرائیل ببرمت؟