ای نگاهت نخی از مخمل واز ابریشم   چند وقتی است که هر شب به تو می اندیشم

 به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور   به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور

 به تبسم به تکلم به دل آرایی تو     به خموشی به تماشا به شکوفایی تو

*************

 شبهی چند شبی آفت جانم شده است      اول اسم کسی ورد زبانم شده است

 در من انگار کسی در پی افکار من است       یک نفر مثل خودم تشنه دیدار من است

 یک نفر ساده چنان ساده که    ازسادگی اش می توان یک شبه پی برد به دلدادگی اش